چگونه «نه» بگوييم؟


 





 
* چرا بايد نه بگوئيم؟
* آيا نه يک مهارت است؟
* چگونه مي توان آنرا ياد گرفت؟
اينها سؤالاتي هستند که شايد براي برخي افراد مطرح شده باشند. از آنجايي که زندگي اجتماعي مستلزم رعايت مواردي است که هم حقوق ديگران و هم حقوق فرد در آن بايد مورد توجه قرار گيرد مهارت نه گفتن يکي از لازمه هاي موفقيت فرد در زندگي شخصي اجتماعي اش است. هر فردي، براي خود عقايد، ايده ها و اهدافي دارد، شيوه زندگي را براي خود برگزيده است و لازم است در مواردي که احساس کند اين اهداف و ايده ها در برآورده شدن آنها با احتمال بروز مشکل روبرو خواهد شد؟ از مهارتهاي خاصي استفاده کند که بتواند خود را در مسير مناسبي که براي خود برگزيده است، نگه دارد. انسان اراده و اختيار و آگاهي دارد. بر اساس اراده خود مي تواند تصميمهايي براي زندگي داشته باشد. اين تصميمها از موارد بسيار جزئي يا موارد بزرگ و پر اهميت را شامل مي شود، آنچه که به عنوان مانعي او را عملي ساختن تصميمات خود باز دارد بايد به نحوي از گذر مسير او برداشته شود. براي چنين اقدامي قاطعيت، قدرت و به عبارتي مهارتهايي چون نه گفتن و... مورد نياز است.

از چه سني نه گفتن را ياد بگيريم؟
 

کودکان در سنين خاصي ويژگيهايي دارند که اندکي متفاوت از ويژگيهاي آنها در سالهاي ديگر زندگي است. در حدود سنين 4-5 سالگي تمايل دارند، استقلال بيشتري داشته باشند. در مقابل خواسته هاي ديگران مخالفت مي کنند و به عبارتي از قول والدين لجبازي مي کنند. اين دوره سني به سن نه گفتن معروف است. بطوري که رفتار معکوس به نحوي در اکثر عملکردهاي کودک ديده مي شود و او به نحوي مي خواهد برخلاف خواسته والدين خود عمل بکند. اين ويژگيها بطور طبيعي در اين سنين آغاز مي شوند و مي توان گفت تمرينات اوليه براي پيدا کردن مهارتهاي مرتبط در سنين بزرگسالي هستند.
مشابه اين حالت را ما يکبار ديگر در دوره نوجواني مشاهده مي کنيم. در اين دوره سني نيز فرد بويژه نسبت به خواسته هاي والدين فرد حالت عناد و منفي کاري به خود مي گيرد و تلاش مي کند بيشتر مطابق با خواسته ها و نظرات خود عمل کند. اين کار روشي براي نشان دادن حس استقلال درنوجوان است. با وجود اينکه اين دوره ها به عنوان دوره هاي اختصاصي نه گفتن معروفند اما يادگيري نه گفتن در هر سني امکان پذير است، با توجه به اينکه جهت دهي ويژگيهاي فرد اهميت قابل توجهي پيدا مي کند.

انواع نه گفتن
 

اگر بخواهيم انواع مواردي که ما در آنها ناچار به استفاده از اين مهارت هستيم را دسته بندي کنيم، به دو طبقه کلي مي رسيم؛ نه گفتن به خود و نه گفتن به ديگران.

نه گفتن به خود
 

هر فرد براي خود اهدافي در نظر مي گيرد و بر اين اساس تصميماتي اتخاذ مي کند. بر اين اساس و براي عملي ساختن تصميمات خود لازم است با هر آنچه که در ارتباط با خود و مانع عملي شدن تصميمات او مي شود، مبارزه کند. در چنين حالتي فرد بايد به خواسته هاي خود نه بگويد تا بتواند به اهداف خود برسد. تصور کنيد فردي را که تصميم گرفته است با اجراي يک رژيم غذايي مناسب تعدادي از وزن خود را کاهش دهد. کاهش دادن وزن هدف اساس اوست که براي رسيدن به آن بايد دست از برخي رفتارهاي خوردن بردارد. مثلاً از خوردن، شيريني جات خودداري کنيد.
زماني که فرد در مقابل و وسوسه خوردن يک تکه شيريني خوشمزه مقاومت مي کند، در واقع به خواسته هاي خود جواب نه مي دهد. خواسته هايي که با خواسته هاي اساسي تر او منافات دارد. به عنوان يک مثال ديگر دانش آموزي را در نظر بگيريد که قصد دارد نمرات بالايي در امتحان پايان سال بدست آورد. برنامه ريزي مي کند و تصميماتي مي گيرد. طبعاً در چنين برنامه ريزي ما زمان کمتري صرف تفريحات و غيره خواهد شد. زماني که در مقابل وسوسه تماشاي يک برنامه تلويزيوني مقاومت مي کند، در واقع از مهارت خود براي نه گفتن به خود استفاده مي کند.

نه گفتن به ديگران
 

زماني که خواسته هاي فرد و تمايلات فرد با خواسته هاي ديگران منافات پيدا مي کند. در اين حالت فردي که تمايلات و خواسته هاي خود را ترجيح مي دهد، ناچار است در مقابل خواسته هاي ديگران مقاومت کند. چگونه مي تواند اين کار را انجام دهد؟ تصور کنيد دانش آموزي که کتاب درسي خود را براي مطالعه خودش لازم دارد در مقابل درخواست دوستش که کتاب او را شب امتحان به امانت مي خواهد، چه عکس العملي بايد داشته باشد. در چنين مواردي معمولاً مهارت نه گفتن احساس مي شود.

در چه مواردي نه مي گوييم؟
 

آيا در همه موارد بايد از اين مهارت استفاده کرد؟ آيا هميشه در مقابل خواسته هاي ديگران مقاومت کرد و با جديت جواب رد به آنها داد؟ مسلم است که بايد طبقه بندي مناسبي روي موارد و موضوعاتي که نه گفتن در آنها لازم به نظر مي رسد، داشته باشيم. زماني که قبول درخواستها خطرات و مشکلات جدي براي فرد به همراه دارد لازم است فرد با قاطعيت رفتار کند. مثل درخواست فردي مبني بر استفاده از سيگار، يا رساندن تقلب سر جلسه امتحان اينها مواردي هستند که نتايج وخيم و جدي براي فرد به بار مي آورند و لازم است فرد، حتماً مهارت لازم براي ابراز قاطعيت در اين موارد را داشته باشد. در موارد ديگري چون امانت دادن کتاب به دوستي که خودمان آنرا نياز داريم يا موارد مشابه ديگري مي توان در ابتدا به دنبال راهکارهاي ديگر بود در صورت عدم وجود اين راهکارها از اين مهارتها استفاده کرد.

ويژگي افرادي که مهارت نه گفتن دارند
 

اين افراد قاطعيت خوبي دارند، اعتماد به نفس آنها بالاست، برنامه هاي شخصي در زندگي دارند و اهدافشان روشن و واضح است و مي دانند که از چه راهي به اهداف خود خواهند رسيد. در مقابل افرادي که توان کافي براي نه گفتن ندارند اعتماد به نفس ضعيفي دارند، به راحتي تسليم ديگران مي شوند. ممکن است اهداف برنامه ريزيهاي مشخصي نداشته باشند و اگر داشته باشند اهميت لازم را به آنها نمي دهند. اين افراد معمولاً به برآورده شدن خواست ديگران اهميت مي دهند که مي تواند ناشي از ترس آنها به از دست دادن دوستي ها طرد شدن و... باشد.

تقويت مهارتهاي نه گفتن
 

*مشخص کردن اهداف و برنامه ها گام اول در اين راه است. اهداف مشخصي داشته باشيد و مسيرهاي خود را براي رسيدن به اين اهداف معين کنيد.
*اعتماد به نفس خود را تقويت کنيد.
*نه گفتن را با تمرين در مسائل جزئي تر تکرار کنيد.
*به افرادي که قاطعيت دارند و مهارتهاي خوبي در اين زمينه دقت کنيد و ويژگيهاي آنها را مورد توجه قرار دهيد.
*اطلاعات و آگاهيهاي خود را افزايش دهيد.
* خود را تقويت کنيد و مطمئن باشيد که نه گفتن، روابط اجتماعي شما را مختل نخواهد ساخت. در مواردي هم که نه گفتن به مسائل جدي و خطرناکي مربوط مي شود، از دست رفتن رابطه به نفع شما خواهد بود. با برقراري روابط سالمتر اجتماعي جايگزيني براي رابطه از دست رفته خواهيد داشت.
منبع: نشريه راه کمال، شماره 38